خدای معبدی، دور تو می‌گردند کاهن ها

و من هم شاعری در جمع مشتاقان و مومن ها

غزل هاي مرا هرگز نمیخوانی ولی روزی

به گوشت می‌رسد احساسم از سوی موذن ها

نه تنها شهر من آوازه ی چشم تو پیچیده

میان شاعران رووم تا پاریس و آتن ها

به حدی دوستت دارم که یادم می‌رود گاهی

پریشانیست دل بستن به بعضی غیر ممکن ها

تصور میکنم اینجایی اما باز غمگینم

که دلتنگی نخواهد شد مداوا با مسکن ها

رهایم میکنی در این خیال لعنتی هرشب

و من می‌مانم و قلبی که حک کردیم بر شن ها

خیالی نیست باشی یا نباشی ، من دلم مرده

برای صفرها فرقی ندارد جمع یا منها

#سجاد_صفری_اعظم